سخاوتمند

/sexAvatmAnd/

مترادف سخاوتمند: باهمت، بخشنده، جواد، جوانمرد، سخی، کریم، گشاده دست، مکرم، واهب

متضاد سخاوتمند: خسیس

برابر پارسی: بخشنده، دست ودل باز، رادمند

معنی انگلیسی:
liberal, free, freehanded, largehearted, lavish, munificent, openhanded, openhearted, princely, handsome, liberally, unsparing, expansive, unsparingly

لغت نامه دهخدا

سخاوتمند. [ س َ وَ م َ ] ( ص مرکب ) بخشنده. سخی. جواد.

فرهنگ فارسی

بخشنده سخی جواد

دانشنامه عمومی

سخاوتمند (فیلم ۱۹۸۳). سخاوتمند ( به هندی: Bade Dil Wala ) یا گشاده دل فیلمی محصول سال ۱۹۸۳ و به کارگردانی باپی سونی است. در این فیلم بازیگرانی همچون ریشی کاپور، تیان آمبانی، ساریکا، مادان پوری، امجد خان، آریونا ایرانی و بهارات بوشان ایفای نقش کرده اند.
عکس سخاوتمند (فیلم ۱۹۸۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

دست و دلباز

مترادف ها

noble (صفت)
اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات

big-hearted (صفت)
مهربان، خیر، صمیمی، سخی، سخاوتمند، گشاده دل

charitable (صفت)
مهربان، خوشدل، خیریه، سخی، سخاوتمند، دستگیر

munificent (صفت)
کریم، سخاوتمند، بخشنده

bounteous (صفت)
فراوان، سخی، سخاوتمند، بخشنده، باسخاوت، پربرکت، راد

lavish (صفت)
حراج، سخاوتمند

magnanimous (صفت)
سخاوتمند

free-handed (صفت)
سخی، سخاوتمند، راد، دست باز، گشاده دست

great-hearted (صفت)
سخاوتمند، با جرات، قویدل

forgiving (صفت)
سخاوتمند، غفور

open-handed (صفت)
سخاوتمند، بخشنده، گشاده دست

high-minded (صفت)
مغرور، سخاوتمند، خوش طینت، بامناعت، بزرگ منش

large-hearted (صفت)
مساعد، سخاوتمند، بخشنده، همدرد، نظر بلند

whole-souled (صفت)
سخاوتمند

پیشنهاد کاربران

سخاپیشه . [ س َ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) آنکه پیشه ٔ او سخا باشد. مرد با کرم و سخاوت . سخی . بسیار جوانمرد : مردیست سخاپیشه و مردیست عطابخش با خلق نکوکار بکردار و بگفتار. فرخی . این زین دین امیر سخاپیشه تا مرادر مجلس تو کدیه ٔ دستار پیشه شد. سوزنی .
خردرچمن
دست و دلباز
دست و دلباز
کلاهبرداری
مهدوکودک
کلکسیون
عالی همت. [ هَِ م ْ م َ ] ( ص مرکب ) آنکه همت عالی دارد. بلندهمت و شریف. بزرگوار. کریم و سخی. جوانمرد. ( ناظم الاطباء ) :
گر از شمشیر برگردی نه عالی همتی سعدی
تو کز نیشی بیازردی نخواهی انگبین رفتن.
سعدی.
باهمت، بخشنده، جواد، جوانمرد، سخی، کریم، گشاده دست، مکرم، واهب، دست و دل باز
generous

Generous

بپرس