سحک

لغت نامه دهخدا

سحک. [ س َ ] ( ع مص ) سودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سحق. ( ذیل اقرب الموارد ). || ریزه ریزه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سودن سحق یا ریزه ریزه کردن

پیشنهاد کاربران

سحک شمال هرمزگان وجه تسمه یعنی تکه وریز کردن سنگ وکوه که برایند این صنایع سنگ تراشی از ان میتوان بهر ه گرفت

بپرس