سحول

لغت نامه دهخدا

سحول. [ س َ ] ( ع ص ) گازر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

سحول. [ س ُ] ( ع اِ ) ج ِ سحل. ( منتهی الارب ). رجوع به سحل شود.

سحول. [ س َ ] ( اِخ ) قریه ای است به یمن که جامه خوب در آن می بافند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( معجم البلدان ). یقال : ثیاب سحولیة، و سحولیة بضم سین روایت کنند و بفتح مشهور است. ( اقرب الموارد ). قریه ای است به یمن. ( امتاع الاسماع ج 1 ص 550 ).

پیشنهاد کاربران