سحوف. [ س َ ] ( ع ص ، اِ ) فربه و بسیار پیه. مذکر و مؤنث در وی یکسانست. ( منتهی الارب ). || دلو سحوف : دلوی که بر گیردو بر دارد آنچه آب در چاه باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ناقه دراز سر پستان و تنگ سوراخ پستان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ناقه ای که سپل خود را بر زمین کشد دررفتن. || گوسپند که پشم شکم آن تنک باشد.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || باران که زمین رندد در باریدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || صدای آسیا گاه که بگردد. || صدای شیر گاه دوشیدن. ( اقرب الموارد ).