سحوری زدن

لغت نامه دهخدا

سحوری زدن. [ س َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در زدن گدایان گاه سحر رمضان بر درهای بزرگان ، برای بیدار شدن آنان. ( یادداشت مؤلف ). در زدن گاه سحر :
آن یکی میزد سحوری بر دری
درگهی بود و رواق مهتری.
مولوی.
نیمشب میزد سحوری را بجد
گفت او را قائلی کای مستمد.
مولوی.

فرهنگ فارسی

گدایان گاه سحر رمضان بر درهای بزرگان برای بیدار شدن آنان .

پیشنهاد کاربران

بپرس