سحوح

لغت نامه دهخدا

سحوح. [ س ُ ] ( ع مص ) روان شدن آب یا اشک یا باران از بالا بپائین. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ریخته شدن آب و باران. ( تاج المصادر بیهقی ). || ریختن آب و جز آن را پی درپی و بسیار. ( اقرب الموارد ). ریختن آب. ( منتهی الارب ). || زدن تازیانه. ( منتهی الارب ). || نیک فربه شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

سحوح. [ س َ ] ( ع ص ) ابر ریزان. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران