سحو. [ س َح ْوْ ] ( ع مص ) سِحا بر نامه بستن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن. ( المصادر زوزنی ). به بیل گل از زمین فرارندیدن. || رندیدن کاغذ. ( تاج المصادر بیهقی ). رندیدن و مهر کردن نامه. ( المصادر زوزنی ). بهمه معانی رجوع به سحی شود.
فرهنگ فارسی
برنامه بستن یا خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن یا رندیدن کاغذ .