سحم

لغت نامه دهخدا

سحم. [ س َ ح َ ] ( ع مص ) سیاه گردیدن. ( اقرب الموارد ).

سحم. [ س ِ ح َ ] ( ع اِ ) درخت است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || آهن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سیاهی. ( منتهی الارب ).

سحم. [ س ُ ح ُ ] ( ع اِ ) پتکهای آهنگران. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نام اسب نعمان بن منذر

پیشنهاد کاربران

بپرس