دهقان بسحرگاهان کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید.
منوچهری.
بسحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کشد صفدر در کردوسی.
منوچهری.
نشابور چون شما بسیار دیده است و مردم این بقعت را سلاح ، دعای سحرگاهان است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 563 ).بسان پرستاره آسمان گردد سحرگاهان
ز سبزه آبدار و سرخ گل وز لاله بستانها.
ناصرخسرو.
مگر تخت سلیمانست کز دریا سحرگاهان نباشد زی کُه و هامون مگر بر باد جولانش.
ناصرخسرو.
مشرق نبود صبح سحرگاهان رخشان بسان طارم زریون است.
ناصرخسرو.
سحرگاهان که از می مست گشتم بمستی بر در باغی گذشتم.
نظامی.
سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه.
حافظ.
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تودر سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب.
حافظ.