که این سحرکاری که من میکنم
نکردی بسحر بیان عنصری.
خاقانی.
مطرب بسحرکاری هاروت در سماع خجلت بروی زهره زهرا برافکند.
خاقانی.
خواب غمزش بسحرکاری خویش بسته خواب هزار عاشق پیش.
نظامی.
چنان در سحرکاری دست داردکه سحر سامری بازی شمارد.
نظامی.
چون مرا دولت تو یاری کردطبع بین تا چه سحرکاری کرد.
نظامی.