سحرور. [ س ِح ْرْ وَ ] ( ص مرکب ) ساحر. جادوگر : نبات خانه من از تری و شیرینی دهان سحروران دیار بربندد.امیرخسرو ( از آنندراج ).رجوع به ساحر شود.سحرور. [ س َ ] ( اِ ) نوعی از مرغ صحرائیست. ( برهان ). رجوع به شحرور شود.