سحر حلال
فرهنگ معین
دانشنامه آزاد فارسی
سِحر حلال
مثنوی ای در ۵۲۰ بیت، از اهلی شیرازی. این مثنوی در دو وزن سروده شده و موضوع آن داستان عشق جم و گل است که به ازدواج آنان می انجامد. پس از چندی، جم هنگام بازی از اسب می افتد و جان می سپارد. پس از سوزاندن پیکر جم در آتش، گل نیز خود را در آتش می اندازد. شهرت این مثنوی در به کار بردن صنایع ادبی است. اهلی در سرودن سحر حلال به دو مثنوی کاتبی، یعنی مجمع البحرین و تجنیسات، نظر داشته است.
مثنوی ای در ۵۲۰ بیت، از اهلی شیرازی. این مثنوی در دو وزن سروده شده و موضوع آن داستان عشق جم و گل است که به ازدواج آنان می انجامد. پس از چندی، جم هنگام بازی از اسب می افتد و جان می سپارد. پس از سوزاندن پیکر جم در آتش، گل نیز خود را در آتش می اندازد. شهرت این مثنوی در به کار بردن صنایع ادبی است. اهلی در سرودن سحر حلال به دو مثنوی کاتبی، یعنی مجمع البحرین و تجنیسات، نظر داشته است.
wikijoo: سحر_حلال
پیشنهاد کاربران
سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موزون که بمنزله سحر رسیده باشد. ( آنندراج ) . شعر و سخن فصیح که از غایت فصاحت بمنزله سحر باشد. ( ناظم الاطباء ) . شعر و سخن فصیح و بلیغ که بمنزله سحر رسیده باشد. ( غیاث ) . سخنان فصیح و بلیغ. ( برهان ) . این جمله مأخوذ است از حدیث �اِن مِن َ البیان لسحراً�. ( نهایه ٔابن اثیر ) :
... [مشاهده متن کامل]
نام سخنهای من از نظم و نثر
چیست سوی دانا سحر حلال.
ناصرخسرو.
ساحرمان گفته اید شاید و لیکن
ساحر اهل خرد ز سحر حلالیم.
ناصرخسرو.
سحر حلال من چو خرافات خود نهند
آری یکی است بولهب و بوترابشان.
خاقانی.
گوهر سحر حلال من شکند آنک
گوهرش از نطفه حرام برآید.
خاقانی.
ابوالنصر عتبی در تحریر و تقریراین کتاب سحر حلال نموده است. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
سحر حلالم سَحَری فوت شد
نسخ کن نسخه هاروت شد.
نظامی.
از سحر حلال او ظریفان
کردند سماع با حریفان.
نظامی.
ماهیان قعر دریای جلال
بحرشان آموخته سحر حلال.
( مثنوی ) .
هر که باشد قوت او نور جلال
چون نزاید از لبش سحر حلال.
( مثنوی ) .
... [مشاهده متن کامل]
نام سخنهای من از نظم و نثر
چیست سوی دانا سحر حلال.
ناصرخسرو.
ساحرمان گفته اید شاید و لیکن
ساحر اهل خرد ز سحر حلالیم.
ناصرخسرو.
سحر حلال من چو خرافات خود نهند
آری یکی است بولهب و بوترابشان.
خاقانی.
گوهر سحر حلال من شکند آنک
گوهرش از نطفه حرام برآید.
خاقانی.
ابوالنصر عتبی در تحریر و تقریراین کتاب سحر حلال نموده است. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
سحر حلالم سَحَری فوت شد
نسخ کن نسخه هاروت شد.
نظامی.
از سحر حلال او ظریفان
کردند سماع با حریفان.
نظامی.
ماهیان قعر دریای جلال
بحرشان آموخته سحر حلال.
( مثنوی ) .
هر که باشد قوت او نور جلال
چون نزاید از لبش سحر حلال.
( مثنوی ) .
سِحْر حلال: نثر عالی