سحاح
لغت نامه دهخدا
سحاح. [ س َح ْ حا ] ( ع ص ) ریزان. ساحة مؤنث. ( منتهی الارب ).
سحاح. [ س ُح ْ حا ] ( ع اِ ) ج ِساحة. نادر است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
سحاح. [ س ِ ] ( ع اِ )ج ِ ساحة، بمعنی گوسپند بسیار فربه. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید