سجک

لغت نامه دهخدا

سجک. [ س َ ج ُ ] ( اِ ) سچک. شچک. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بر جستن گلو، و بعربی فواق گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). || شیر و ماست در هم آمیخته باشد که شبت را ریزه ریزه کرده در آن ریخته باشند و آن را دوراغ گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). بفارسی دوراغ و بعربی شیراز گویند. ( از الفاظ الادویه ).

فرهنگ فارسی

سچک شچک . برجستن گلو و به عربی فواق گویند . یا شیر و ماست در هم آمیخته باشد که شبت را ریزه ریزه کرده در آن ریخته باشد و آن را دو راغ گویند .

پیشنهاد کاربران

بپرس