سجم

لغت نامه دهخدا

سجم. [ س َ ] ( ع مص ) راندن ابر باران را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || درنگ کردن در کاری و انقباض از آن. ( از اقرب الموارد ). || راندن چشم اشک را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). راندن اشک. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). ریختن اشک را. ( از اقرب الموارد ).

سجم. [ س َ ج َ ] ( ع اِ ) آب ظاهر و نمایان. ( منتهی الارب ). آب. ( اقرب الموارد ). || اشک. || برگ بید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آب ظاهر و نمایان . یا برگ بید

پیشنهاد کاربران

بپرس