لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
سِجِلّ احوال
اصطلاحی قدیمی برای شناسنامه. سندی است که تولد، ازدواج، طلاق و فوت در آن ثبت می شود. در ۱۲۹۷ش برای نخستین بار به موجب تصویب نامۀ هیئت دولت، تنظیم سند سجلی مقرّر و اجرای آن به بلدیه (شهرداری) تهران واگذار شد. نخستین قانون مربوط به سجل احوال در ۱۴ خرداد ۱۳۰۴ش به تصویب مجلس شورای ملی رسید. برقراری آن موجب مرحلۀ جدیدی در سرشماری و مسایل مربوط به جمعیت ایران شد. در مرداد ۱۳۰۷ش، ضمن تصویب قانونی دیگر به جای قانون سابق، ادارۀ سجل احوال نیز مستقل شد و «ادارۀ احصائیه و سجل احوال کل مملکتی» نام گرفت و از ۱۳۱۶ش به «ادارۀ آمار و ثبت احوال» تغییر نام داد. از ۱۳۳۷ش وظایف اداره های آمار و ثبت احوال از یکدیگر جدا شد و اکنون دو سازمان مستقلِ ثبت احوال و مرکز آمار ایران کارهای مربوط به شناسنامه ها و آمار کشور را انجام می دهند. نیز ← آمار_و_ثبت_احوال
اصطلاحی قدیمی برای شناسنامه. سندی است که تولد، ازدواج، طلاق و فوت در آن ثبت می شود. در ۱۲۹۷ش برای نخستین بار به موجب تصویب نامۀ هیئت دولت، تنظیم سند سجلی مقرّر و اجرای آن به بلدیه (شهرداری) تهران واگذار شد. نخستین قانون مربوط به سجل احوال در ۱۴ خرداد ۱۳۰۴ش به تصویب مجلس شورای ملی رسید. برقراری آن موجب مرحلۀ جدیدی در سرشماری و مسایل مربوط به جمعیت ایران شد. در مرداد ۱۳۰۷ش، ضمن تصویب قانونی دیگر به جای قانون سابق، ادارۀ سجل احوال نیز مستقل شد و «ادارۀ احصائیه و سجل احوال کل مملکتی» نام گرفت و از ۱۳۱۶ش به «ادارۀ آمار و ثبت احوال» تغییر نام داد. از ۱۳۳۷ش وظایف اداره های آمار و ثبت احوال از یکدیگر جدا شد و اکنون دو سازمان مستقلِ ثبت احوال و مرکز آمار ایران کارهای مربوط به شناسنامه ها و آمار کشور را انجام می دهند. نیز ← آمار_و_ثبت_احوال
wikijoo: سجل_احوال
پیشنهاد کاربران
سجل احوال = شناسنامه
اداره سجل احوال= اداره ثبت احوال
اداره سجل احوال= اداره ثبت احوال