سجف

لغت نامه دهخدا

سجف. [ س َ ] ( ع مص ) باریکی کمر و لاغری شکم. ( منتهی الارب ). باریک بودن کمر و لاغر بودن شکم. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ).

سجف. [ س َ ] ( ع مص )فرو هشتن خانه را. ( منتهی الارب ). ( پرده ) فرو افکندن خانه را. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده بعد شود.

سجف. [ س َ / س ِ ] ( ع اِ ) دو پرده که با هم قرین باشند و میان آنها فرجه باشد. ( منتهی الارب ). ج ، اسجاف ، سجوف. ( مهذب الاسماء ). سجاف باشد و گفته اندسَجْف دو پرده باشد قرین یکدیگر که بین آن دو فرجه بود و گفته اند هر در که به دو پرده مقرون پوشیده باشند هر شق از آن سجف و سجاف است. ( اقرب الموارد ). و هر در که آن را به دو پرده پوشیده باشند و هر جانب وکرانه آن را سجف گویند. ( منتهی الارب ) :
خلت سبیل الذی قد کان یحبسه
و رفعته الی السجفین فالنضد.
نابغة ( از اقرب الموارد ).
|| پرده. ج ، سجوف ، اسجاف. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس