سجاعه

لغت نامه دهخدا

( سجاعة ) سجاعة. [ س َج ْ جا ع َ ] ( ع ص ) سخن مقفی گوی. ( منتهی الارب ). مبالغت در سجع.

سجاعة. [ س َج ْ جا ع َ ] ( اِخ ) مستوفی گوید: در موصل زنی دعوی پیغمبری کرد جهت آنکه سخن مسجع و مقفی میگفت او را سجاعه خواندند. ( تاریخ گزیده ص 166 ). و از این پس سجاع بنت الحارث التغلبیه برخاست و او زنی بود ترسا و سخن بسجع گفتی. ( مجمل التواریخ و القصص ص 266 ). مصحف او سجاح است. رجوع به سجاح شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس