ستیزه کاری. [ س ِ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) عمل ستیزه کار. لجاجت. خصومت : چونکه دید او ستیزه کاری من ناشکیبی و بیقراری من.نظامی.بر وفق چنین خلافکاری تسلیم به از ستیزه کاری.نظامی.رجوع به ستیزه کار شود.