ستیزه جویی
/setizejuyi/
مترادف ستیزه جویی: پیکارجویی، ستیهندگی، جنگ جویی، جنگ طلبی ، خصومت، عناد ، لجاجت، عصیان، نافرمانی
متضاد ستیزه جویی: آشتی طلبی، دوستی، وداد، اطاعت، فرمانبرداری
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. سرکشی.
۳. ناسازگاری.
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
ستیز، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، شهامت، جسارت، ستیزه جویی، ستیزگی، ضدیت
ستیزه جویی، ستیزگی
ستیزه جویی، ستیزگی
ستیزه جویی، ستیزگی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید