ستیزه جو

/setizeju/

مترادف ستیزه جو: پیکارجو، پیکارگر، ستیهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگ طلب، ستیزه گر، ستیزا، عربده جو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم، لجوج، سرکش، عاصی، نافرمان، طاعی

متضاد ستیزه جو: صلح طلب، آشتی جو، آشتی خواه

معنی انگلیسی:
combative, militant, pugnacious, scrappy, swashbuckler, quarrelsome

فرهنگ عمید

۱. جنگجو.
۲. سرکش.
۳. ناسازگار.
۴. لجوج.

فرهنگستان زبان و ادب

{belligerent} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] دارای تمایلات خصمانه یا جنگجویانه

مترادف ها

ass (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر، الاغ، خر

bullhead (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر، ادم کودن و سرسخت، انواع ماهیان سر بزرگ

barrator (اسم)
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، قاضی رشوه گیر، قلدور، دعوایی، اهل نزاع، رشوه خوار، ستیز جو

bullet head (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر

hector (اسم)
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، خودستا، ادم گردن فراز

pettifogger (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر، ستیز جو

rooster (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر، ستیز جو، خروس، جوجه خروس، ادم ستیزه جو

teaser (اسم)
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، اذیت کننده، شانه کننده پشم

contestant (اسم)
عدو، ستیزه جو، مسابقه دهنده

mule (اسم)
ستیزه جو، قاطر

petulant (صفت)
ترشرو، کج خلق، ستیزه جو، زود رنج، شرم اور

antagonistic (صفت)
مخالف، ضد، متخاصم، ستیزه جو، خصومت امیز، مخالفت امیز، رقابت امیز، ستیزه گر، ستیز گر

stubborn (صفت)
خیره، ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، سرکش، ستیز جو، معاند، خیره سر، کله شق، سر سخت، لجوج، سمج

militant (صفت)
ستیزه جو، ستیز گر، فتنه جو، محارب

contentious (صفت)
ستیزه جو، ستیز گر، دعوایی، متنازع فیه، منازع

quarrelsome (صفت)
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، پتیاره، جنگار

intractable (صفت)
ستیزه جو، خود سر، سرپیچ، متمرد، لجوج، رام نشدنی، لجوجانه

warlike (صفت)
ستیزه جو، ستیز گر، جنگی، جنگ دوست، رزمجو، امادهجنگ

currish (صفت)
پست، ستیزه جو، غرغر کننده

pettish (صفت)
ترشرو، بد اخلاق، ستیزه جو، زود رنج، جوشی

فارسی به عربی

عنید

پیشنهاد کاربران

بپرس