ستون

/sotun/

مترادف ستون: تیرک، استوانه، رکن، عماد، عمود، قایمه، جرز، گروه، دسته، صف، ردیف نظامی

معنی انگلیسی:
column, leg, pillar, stanchion, standard, support, upright, line, pier, army corps

لغت نامه دهخدا

ستون. [ س ُ ] ( اِ ) عماد. عمود. پهلوی «ستون » ، اوستا «ستونه » ( ستون )، هندی باستان «ستهونا» ( ستون )، کردی «ستون »، «ایستون »، افغانی «ستن » . و رجوع کنید به استون. جرز استوانه ای شکل که سقف و اجزاء بنا را نگاه میدارد. عمود. دیرک خیمه و جز آن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). پایه سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند :
گنبدی نهمار بربرده بلند
نش ستون از زیر و نز برسوش بند.
رودکی.
نه پاویر باشد ترا نه ستون
نه دیوار خشت و نه آهن درا.
رودکی.
بیاراست آخر بسنگ اندرون
ز پولادمیخ و ز خارا ستون.
فردوسی.
بدان دِزْش بردند بر کوهسار
ستون آوریدند از آهن چهار.
فردوسی.
چون نگاه کرده اید اصل ستون است و خیمه بدان بپایست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386 ).
در او شش ستون خیمه نیلگون
ز سیمش همه میخ و از زر ستون.
اسدی.
کفشگرزن را بکوفت و محکم در ستون بست. ( کلیله و دمنه ).
بلی هر کس از بهر ایوان خویش
ستونی کند بر ستودان خویش.
نظامی.
بسرپنجه شدی با پنجه شیر
ستونی را قلم کردی بشمشیر.
نظامی.
ملاح گفت کشتی را خللی است یکی را از شما که زورآورتر است باید که بر این ستون رود و زمام کشتی بگیرد تا از... ( گلستان سعدی ).
ستون خانه شکستی فرود آن بنشین
طناب خانه گسستی نشیب آن بگذار.
قاآنی.
- دست زیر زنخدان ستون شدن ؛ آدمی را در حالت حیرت و تعجب دست زیر زنخ ستون میشود. ( از آنندراج ) :
باران اشک خانه مردم خراب کرد
دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود.
میرخسرو ( از آنندراج ).
- دست زیر زنخ ستون کردن ؛ بچنین حالت در اندیشه فرو رفتن. تفکر کردن. بفکر در شدن :
ورا دید با دیدگان پر زخون
بزیر زنخ دست کرده ستون.
فردوسی.
- ستون پنجم ؛ گروهی که در کشوری به زیان آن کشور و به سود بیگانه فعالیت کنند. این نام از زمان جنگ داخلی اسپانیا به جاسوسان هریک از دو طرف که در داخل واحدهای دیگری فعالیت جاسوسی داشته ، گفته اند.
- ستون راست ؛ استوانه قائم. ( التفهیم ص 26 ).
- ستون فقرات ؛ تیره پشت.
- ستون کژ ؛ استوانه مایل. ( التفهیم ص 26 ).
|| مجازاً، بمعنی اساس. پایه. اصول : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود . ۲ - دیرک خیمه و جز آن . ۳ - ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند . ۴ - واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند : ستون امدادی . یا ستون پنجم . گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان . ( از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده ) یا ستون فقرات . محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن ۳۳ استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود . مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند : ۱ - ناحیه گردنی که شامل ۷ مهره است ۲ ٠ - ناحیه پشتی که شامل ۱۲ مهره است . ۳ - ناحیه کمری که شامل ۵ مهره است . ۴ - ناحیه خاجی شامل ۵ مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند . ۵ - ناحیه دنبالچه یی و آن از ۴ تا ۶ مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت .
شصت در حالت رفعی و در حالت نصبی و جری ستین .

فرهنگ معین

(سُ ) (اِ. ) ۱ - پایة سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند. ۲ - دیرک خیمه . ۳ - دسته ای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.

فرهنگ عمید

۱. پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند.
۲. (نظامی ) دسته ای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.
۳. دیرک خیمه.
۴. نوشته ای که به صورت عمودی، و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد.
۵. چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند.
۶. بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است.
۷. [مجاز] پشتیبان، تکیه گاه.
* ستون پنجم: [مجاز] گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند.
* ستون فقرات: (زیست شناسی ) ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت.

فرهنگستان زبان و ادب

[مهندسی بسپار، مهندسى شیمى] ← برج
{column} [مهندسی عمران] عضوی قائم در ساختمان که کارکرد اصلی آن تحمل بارِ فشاری است

گویش مازنی

/setoon/ ستون

واژه نامه بختیاریکا

ستین؛ واستا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از عنوان ستون به مناسبت در ابواب فقه سخن گفته اند.
ستون استوانه ای سنگی، فلزی یا چوبی، نصب شده به صورت عمودی در زیر سقف می باشد.
کاربرد ستون در فقه
از احکام مرتبط با آن در باب صلات و حج سخن گفته اند.
← در باب صلات
۱. ↑ نهایة الإحکام، ج۲، ص۱۲۳.
...

دانشنامه عمومی

سُتون ( به انگلیسی: column ) عضوی از سازه است به شکل عمودی که معمولاً برای انتقال و حمل بار سازه های بالایی به سازه های زیرین ایجاد می شود. سازه های مهندسی با هدف مشابه عبارتند از تاق و فرسب. البته ستون ممکن است وزن هیچ سازه ای را تحمل نکند و تنها برای زیبایی باشد. در مهندسی سازه، ستون به عضوی گفته می شود که نیروی فشاری را تحمل کند؛ بنابراین در ستون ها، بحث کمانش مطرح و عاملی تعیین کننده است. رفتار کمانشی ستون با پارامتری بنام ضریب لاغری ( KL/r ) تعریف می شود.
در معماری مصر باستان ایمهوتپ معمار ۲۶۰۰ سال پیش از میلاد از ستون های سنگی استفاده کرد که سطح کنده کاری شده آن ها نمایش دهنده دسته های نی بود. بعضی از زیباترین نمونه های ستون دنیای باستان در ایران روزگار امپراطوری هخامنشیان و در تخت جمشید دیده می شود. ستون در کل به ۲ دسته بتنی و فلزی تقسیم می شود. ستون هایی که در تخت جمشید و دیگر بناهای تاریخی ساخته شده است در حقیقت از اصول نری و مادگی برای درهم کشیدن این ستون ها استفاده می شود. این امر موجب یک تکه شدن انواع ستون ها می باشد که در شکوه وخلای این بناها و همچنین نقش ایستایی آن نقش مهمی دارد.
• ستون دوریک
• ستون کرینتی
• پیل پا
• پالار
عکس ستونعکس ستون

ستون (پایگاه داده). در یک پایگاه داده رابطه ای ستون ( انگلیسی: Column ) مجموعه ای از مقادیر داده از یک نوع داده ساده می باشد که برای هر ردیف جدول یک مقدار دارد. یک ستون ممکن است شامل مقادیر متنی، عددی یا حتی اشاره گری به فایل ها در سیستم عامل باشد. برخی سیستم های پایگاه داده رابطه ای اجازه ذخیره سازی انواع داده پیچیده تر را در ستون ها می دهند. اسناد، تصاویر یا حتی کلیپ های ویدئویی نمونه هایی از این انواع هستند. یک ستون می تواند صفت نیز خوانده شود.
عکس ستون (پایگاه داده)

ستون (خودرو). ستون ها پشتیبان های عمودی یا نزدیک به عمودی محدوده پنجره یا گلخانه خودرو هستند که از نمای جانبی و از جلو به عقب به ترتیب با نام ستون A ، B ، C یا ( در خودروهای بزرگ تر ) ستون D مشخص می شوند.
شیوهٔ نام گذاری الفبایی منسجم برای ستون های خودرو، امکان استفاده از ارجاع دهی مشترک در تمام گفتگوهای طراحی و ارتباطات منتقدانه را فراهم می کند. به عنوان مثال تیم های نجات جهت تسهیل برقراری ارتباط به هنگام بریدن بدنهٔ خودروهای تخریب شده با استفاده از فک های حیات، از اسامی ستون های خودرو بهره می برند. [ ۱]
در مواردی که ستون B ( یا میانی ) در خودروهای سدان چهار در به کار رفته باشد، این ستون معمولاً یک سازهٔ فولادی بسته است که به واسطهٔ جوشکاری به بخش زیرین رکاب و صفحه کف خودرو، و در بالا نیز به ریل یا پنل سقف خودرو متصل شده است. [ ۲] این ستون به عنوان یک پشتیبان ساختاری برای سقف خودرو کاربرد داشته، و به عنوان محلی برای نصب کلون درهای جلو و لولای درهای عقب طراحی می شود. [ ۲]
طراحی درها و سقف یک خودرو، به عنوان پرهزینه ترین بخش های بدنه جهت توسعه یا بازسازی، مهم ترین فاکتور جهت برآورده کردن استانداردهای ایمنی و تصادف است. [ ۳] در طراحی برخی خودروها از ستون های A ( حاشیهٔ شیشه جلو ) نازک تر و شکاف دار جهت بهبود میدان دید راننده، و در نتیجه کاهش نقاط کور استفاده شده و جهت استحکام بیشتر، این ستون ها از فولاد آلیاژی محکم تر ساخته می شوند. [ ۳] ستون B یا ستون میانی خودرو به عنوان «یکی از پیچیده ترین ساختارهای ممکن در میان سایر بخش های خودرو» ممکن است از یک سازهٔ چند لایه شامل لایه هایی با طول ها و استحکام های مختلف تشکیل شده باشد. [ ۴]
وسایل نقله بسته ای که فاقد ستون B یاشند، به طور گسترده ای با نام سقف سخت شناخته می شوند و تاکنون به دو شکل دو یا چهار در و در قالب مدل های کوپه، سدان و استیشن واگن موجود بوده اند. [ ۵] طرح های بدون ستون B یا میانی در پشت درهای جلو برای پشتیبانی سقف خودرو، میدان دید بیشتری را برای سرنشینان خودرو فراهم می کنند، با این حال لازم است که سازه های زیرین بدنه جهت افزایش استحکام ساختاری خودرو تقویت شوند. [ ۶] در اوایل دهه ۱۹۷۰، شرکت جنرال موتورز گسترهٔ استفاده از واژهٔ «سقف سخت» را به گونه ای گسترش داد که مدل هایی که دارای ستون B بودند را نیز در بر بگیرد؛ اگرچه «تا آن زمان بیشتر افراد تصور می کردند که یک خودروی سقف سخت، خودرویی است که فاقد ستون میانی باشد. »[ ۷]
عکس ستون (خودرو)عکس ستون (خودرو)عکس ستون (خودرو)عکس ستون (خودرو)عکس ستون (خودرو)عکس ستون (خودرو)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ستون (column)
در معماری، سازه ای با پلان گرد یا چندضلعی، که به صورت عمودی بنا می شود تا تکیه گاه بخشی از ساختمان باشد. نقاشی های جزیرۀ کِرِتنشان از وجود ستون های چوبی در معماری اژه ایدر ۱۵۰۰پ م دارند. حِتّی ها، آشوریان و مصری ها نیز از ستون های چوبی استفاده می کردند. ستون در بناهای تاریخی چین و ژاپن نیز از عناصر معماری است. معماری کلاسیکپنج شیوۀ اصلی ستون سازی دارد. نیز ← ستون سازی، شیوه

جدول کلمات

رکن

مترادف ها

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

pile (اسم)
توده، مقدار زیاد، پایه، ستون، کومه، کپه، کرک، پارچه خز نما، ستون لنگرگاه، ستون پل، پرز قالی و غیره

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

pole (اسم)
قطب، خاده، ستون، دیرک، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق

pier (اسم)
لنگر گاه، موج شکن، پایه پل، پرت، ستون، اسکله، جرز

column (اسم)
پایه، عمود، ستون، رکن

pillar (اسم)
میله، پایه، عمود، ستون، رکن، دیرک، جرز، ارکان، ستون بتون ارمه

jamb (اسم)
ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری

فارسی به عربی

رصیف , عضادة , عمود , مشبک

پیشنهاد کاربران

کُول. گَز. گَزگ. سِتین. سِتی:ستون.
سر گز. سر ستین. سر ستی. سرگز:سرستون.
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
ستون
واژه ستون از فارسی میانه ( stwn' ) , 𐫙𐫘𐫤𐫇𐫗 ( ʿstwn /⁠stūn⁠/، "استون، ستون" ) ، از پارسی باستان𐎿𐎬𐎢𐎴𐎠 ( stūnā، �ستون، ستون� ) ، از زبان پروتوایرانی *stuHn�H ( �استون، استن� ) ( اوستایی را مقایسه کنید. 𐬯𐬙𐬏𐬥𐬀 ( stūna ) ) ، از پروتو - هندوایرانی *stʰuHn�H ( �ستون، استن� ) ( مقایسه کنید سانسکریت स्थूणा ( sthūṇā ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
کتاب برهان قاطع
فرهنگ سنسکریت - فارسی

ایستاده مانند ستون در جدول هج باید باشد!
بنظرم هج درسته!
سیدعادل موسوی
ستون به معنای ارشد و بزرگ
جمع مکسر= ستوان
پایه، پی، شالوده
بنیان
گمان کنم که این واژه با واژه Stone در زبان انگلیسی که به معنیه سنگه، همریشه باشه
Pillar
ستون ( Pillar ) [اصطلاح دریانوردی] :هر نوع میله و یا ستونی که بصورت عمودی نصب شده باشد و بعنوان نگهدارنده یک دک یا هر بخش دیگری از ساختمان کشتی مورد استفاده قرار گیرد . به این ستونها استنچی نیز گفته میشود .
...
[مشاهده متن کامل]

:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ستون " می نویسد : ( ( ستون در پهلوی در ریخت سْتون stūn و ستونگ stūnagبکار می رفته است. ریختی دیگر از واژه " اُسْتون " است که در تازی " اسطون " شده است . ستاک واژه " است که در ریخت ست کوتاه شده است ، به معنی سخت و سُتوار است و در واژگانی دیگر چون " استخوان " و " استودان ، به معنی دخمه و جایی که استخوان های مردگان در آن می ریزد و می ماند ) و " استوار" نیز دیده می آید . ) )
( ( یکی بانگ برزد بخواب اندرون
که لرزان شد آن خانهٔ صدستون ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 292. )
واژه ی ستون با واژه های stone در انگلیسی ، Stein در آلمانی ، steen در هلندی ، stone در هندی ، stone یونانی و . . . به معنی سنگ و ستون سنگی سنجیدنی است .

Strip ستون هایی که توی متن های مجلات وجود دارد.
ستون : تحریف ایستان به معنای سنگ ایستاده بوده وبا کلمه استون انگلیسی به معنای سنگ از یک ریشه است.
ستون:[اصطلاح نظامی] چنانچه نفرات پیاده پشت سر هم و خودروها ( از هر نوع ) دنبال هم قرار گیرند خطی را تشکیل می‎دهند بنام ستون، ممکن است ستون در یک یا دو و یا سه خط و یا بیشتر تشکیل شود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

ستون :عضو عمودی که بارهای ساختمانی را به پی و زمین منتقل می کند. ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
پایه
رکن
رج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس