ستوسر

لغت نامه دهخدا

ستوسر. [ س َ س َ ] ( اِ ) مصحف «سنوسه »= «شنوشه ». در مقدمه برهان ص 92 آمده : «هوایی باشد با صدا که بی اختیار از راه دماغ بجهد و آن را به عربی عطسه خوانند»، و باز در ذیل ستوسه میگوید «بفتح اول و سین بی نقطه بر وزن دبوسه ، بمعنی ستوسر است که عطسه باشد»، در صورتی که صحیح کلمه را اسدی «شنوشه » قید کرده است و استشهاد به این دو بیت رودکی نموده :
رفیقا چند گویی کونشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سوددارد
چنان چون دردمندان را شنوشه .
اشنیچه. شهمیرزادی «اوشنیسه » . رجوع کنید به : اشنوشه ، درلهجه نوش آباد کاشان چنانکه رضا تابش نوشته است : «اشنشه » بمعنی عطسه مستعمل است و ظاهراً این کلمه اسم صوت است. اما درباره مصراع رودکی «چنان چون دردمندان را شنوشه » در اینجا هم بمعنی عطسه است چه در طب قدیم در امراض دماغی عطسه زدن را برای تداوی امراض دماغی و زکام مفید میدانستند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). هوایی با صدا که بی اختیار از راه دماغ بجهد و آن را بعربی عطسه خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به ستوسه و شنوسه و شنوشه شود.

فرهنگ فارسی

هوایی با صدا که بی اختیار از راه دماغ بجهد و آن را به عربی عسه خوانند .

فرهنگ عمید

= اشنوشه

پیشنهاد کاربران

بپرس