سته شدن

لغت نامه دهخدا

سته شدن. [ س ُ ت ُه ْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ستوه شدن. بستوه آمدن. به تنگ آمدن. زله شدن :
غراب بین که نای زن شده ست و من
سته شدم از استماع نای او.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 72 ).
ز گرشاسب لرزد همه مرز و بوم
سته شد ز گرزش همه هند و روم.
اسدی.
چنین تا کشنده سته شد ز رنج
ببد کاخها تنگ از آکنده گنج.
اسدی.

فرهنگ فارسی

ستوه شده بستوه آمدن

پیشنهاد کاربران

بپرس