ستنج

لغت نامه دهخدا

ستنج. [ س ِ ت َ / س َ ت َ ] ( اِ ) چوبی را گویند که زیر آن غلطکها نصب کنند و آن را بر گردن گاو بندند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا گردد. ( برهان ) ( جهانگیری ).رجوع به سبنج و سپنج شود. || ذخیره و پس انداز. ( برهان ) ( اوبهی ) ( جهانگیری ). || جمع کردن مال و بهم رسانیدن اسباب و سامان. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

ذخیره، پس انداز
چوبی را گویند که زیر آن غلطکها نصب کنند و آن را بر گردن گاو بندند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا گردد .

فرهنگ عمید

ذخیره، پس انداز.

پیشنهاد کاربران

بپرس