ستم دیده

/setamdide/

مترادف ستم دیده: بدبخت، جوردیده، مظلوم، ستم ستیز

متضاد ستم دیده: ظالم، ستمکار

معنی انگلیسی:
downtrodden, underdog, oppressed, injured

لغت نامه دهخدا

ستم دیده. [ س ِ ت َ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مظلوم. ( آنندراج ) ( شرفنامه ). ملهوف. ( منتهی الارب ) :
که با خاک چون جفت گردد تنم
نگیرد ستمدیده ای دامنم.
فردوسی.
ستمدیده را اوست فریاد رس
میازید با نازش او بکس.
فردوسی.
تو گفتی که من دادگر داورم
بسختی ستمدیده را یاورم.
فردوسی.
نبیند دگر روشنی دیده را
مگر داد بدْهد ستم دیده را.
اسدی.
خبر برد صاحب خبر نزد شاه
که مشتی ستمدیده داد خواه.
نظامی.
تا ستمدیدگان در آن فریاد
داد خواهند و شه دهَدْشان داد.
نظامی.
کجادست گیرد دعای ویت
دعای ستمدیدگان در پیت.
سعدی ( بوستان ).
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوخته هم سوخته داند.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ستم چشیده .
مظلوم . ملهوف .

فرهنگ عمید

کسی که به او ظلم و ستم شده، ستم کشیده، ستم رسیده، مظلوم، ستم زده، ستم چشیده.

پیشنهاد کاربران

ستم رسیده. [ س ِ ت َ رَ/ رِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) ستم دیده. ( آنندراج ) . مظلوم. ( ناظم الاطباء ) . کسی که بحق او تجاوز شده است :. . . عالمان را پرسیدند که چه چیز است که پادشاهی دایم دارد و آن را زوال نیاید؟ گفتند عدل کردن و داد دادن ستم رسیده. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نگاه از آن نکند در ستم رسیده نخست
که تا ز حشمت او در نماند از گفتار.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 278 ) .
ستم رسیده تر از تو ندید کس دگری
که در تنت دو ستمکار مستقر دارد.
ناصرخسرو.
مردی بر پای خاست و گفت یا امیرالمؤمنین ستم رسیده ام از عمارةبن حمزه. ( نصیحةالملوک ) .
تنها نه من ستم رسیده
کو دیده که صد چنین ندیده.
نظامی.
مجنون ستم رسیده را خواند
تا دل دهدش کزو دلش ماند.
نظامی.
رعیت مظلوم خراب شده و ستم رسیده چه سود دارد. ( مجالس سعدی ) . نسیم لطف دلفروزش نضارت بخش ریاض امید ستم رسیدگان. ( حبیب السیر ج 3 ص 322 ) .

بپرس