ستل

لغت نامه دهخدا

ستل. [ س َ ت َ ] ( اِ ) کتک زدن و آزار دادن. ( برهان ) ( آنندراج ).

ستل. [ س َ ت َ ] ( اِ ) آب گیر و تالاب و استخر. ( برهان ) ( آنندراج ). آبگیر و آن را استل و ستخر و استخر نیز گویند. ( از جهانگیری ).

ستل. [ س َ ] ( اِ ) ظرفی بزرگ با یک دسته که دوسوی آن بدو سوی ظرف پیوسته است. رجوع به سطل شود.

ستل. [ س َ ت َ ] ( ع اِ ) عقاب یا مرغیست دیگر مشابه بعقاب یا بکرکس. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || پس روان. ( منتهی الارب ). تَبَع . ( تاج العروس ).

ستل. [ س َ ]( ع مص ) یکی پس از دیگری برآمدن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ظرف فلزی که بدان آب کشند دلو جمع اسطال سطول .
یکی پس از دیگری بر آمدن

فرهنگ عمید

کتک، آزار، اذیت.

گویش مازنی

/setal/ تنه زدن به کسی & نام دهکده ای در دشت کجور & هرچیز سنگین - بی قواره

واژه نامه بختیاریکا

( سُتُل ) مدفوع ستوران

دانشنامه عمومی

latitudeستلlongitudeستل
ستل ( به انگلیسی: Settle ) یک منطقهٔ مسکونی در انگلستان است که در یورکشایر و هامبر واقع شده است. [ ۲]
ستل ۲٬۴۲۱ نفر جمعیت دارد.
عکس ستل
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

سطل همان ستل است. همانگونه که نادرست طهران می نوشتیم و آن را تهران کردیم، واژگان همانند را نیز باید درست کرد.
صدا= سدا
سطل= ستل
و بسیاری از دیگران

بپرس