امید چنانست به ایزد که ببخشد
ایزد بستغفار گناهان گنهکار.
فرخی.
از بوس و کنار تو اگرزشتی آیدهم پیش تو نیکو کنم او را بستغفار.
فرخی.
ابر درمش خواندم و این لفظ خطا بودمحتاج شد این لفظ که گفتم به ستغفار.
فرخی.
آن سید سادات زمانه که نخواهدشاعر بمدیحش ز خداوند ستغفار.
منوچهری.
کنون زآنچه کردی و خوردی بتوبه همی کن ستغفار و میخور پشیمان.
ناصرخسرو.
گفت گنهکار تو هم چون ز تست بیست کنون خود بستغفار خویش.
ناصرخسرو.
فعل تو چنانست که دیگر زمعاصی واجب نشود بر تو یکی روز ستغفار.
سنایی.
رجوع به استغفار شود.