ستردگی

لغت نامه دهخدا

ستردگی. [ س ِ ت ُ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل سترده شدن. رجوع به ستردن و سترده شدن شود.

فرهنگ فارسی

سترده شدن . یا ستردگی و روشنایی . محاق
عمل سترده شدن

فرهنگ عمید

۱. پاک شدگی.
۲. محوشدگی.
۳. سترده بودن.

پیشنهاد کاربران

بپرس