ستد و داد مکن هرگز جز دستادست
که پسادست خلاف آرد و صحبت ببرد.
ابوشکور.
ستد و داد جز به پیشادست داوری باشد و زیان شکست.
لبیبی.
ستد و داد تو یکچند بود جان پدرستد و داد کن امروز به تیزی بازار.
سوزنی.
چون چراغید همه در ستد و داد حیات کآنچه در شام ستانید سحر باز دهید.
خاقانی.
ستد و دادی بکرد و معاملتی تمام از جای برگرفت. ( سندبادنامه ص 177 ). شبانگاه بزاز چون از ستد و داد، و برگرفت و نهاد، فارغ شد بخانه باز آمد. ( سندبادنامه ص 240 ).با ستد و داد جهانی که هست
راست نداریم بجانی که هست.
نظامی.