ستاینده

/setAyande/

لغت نامه دهخدا

ستاینده. [ س ِ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) مدح کننده و تعریف نماینده و مداح و ستایش کننده. ( ناظم الاطباء ). ستایشگر. ( آنندراج ). حامد. ( دهار ). ثناگو :
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی.
فردوسی.
همه پیش فرزند او بنده ایم
بزرگی او را ستاینده ایم.
فردوسی.
بحکم آشکارا بحکمت نهفت
ستاینده حیران از او وقت گفت.
نظامی.
گرچه بدین درگه پایندگان
روی نهادند ستایندگان.
نظامی.

فرهنگ فارسی

مدح کننده . ستایشگر

فرهنگ عمید

ستایش کننده، مدح کننده.

مترادف ها

admirer (اسم)
ستاینده، تحسین کننده

فارسی به عربی

معجب

پیشنهاد کاربران

بپرس