ستاره سوختگی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
ستاره سوختگی :
هان ای حکیم زحمت مجنون چه میدهی
داغ ستاره سوختگی را علاج نیست
( اهلی شیرازی )
*
ما برق آه خود بفلک بر کشیده ایم
جرم ستاره سوختگی هم گناه ماست
( اهلی شیرازی )
*
... [مشاهده متن کامل]
خال او از ستاره سوختگی
پا به زنجیر خط نهاد آخر
( جویای تبریزی )
*
ستاره سوختگی را علاج نتوان کرد
ز داغ لاله سیاهی به هیچ باب نرفت
( صائب تبریزی )
هان ای حکیم زحمت مجنون چه میدهی
داغ ستاره سوختگی را علاج نیست
( اهلی شیرازی )
*
ما برق آه خود بفلک بر کشیده ایم
جرم ستاره سوختگی هم گناه ماست
( اهلی شیرازی )
*
... [مشاهده متن کامل]
خال او از ستاره سوختگی
پا به زنجیر خط نهاد آخر
( جویای تبریزی )
*
ستاره سوختگی را علاج نتوان کرد
ز داغ لاله سیاهی به هیچ باب نرفت
( صائب تبریزی )