ستاره باران

/setArebArAn/

مترادف ستاره باران: پرستاره

لغت نامه دهخدا

ستاره باران. [ س ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) پرستاره. در بیت زیر مجازاً، پرگل :
از شاخ شکوفه ریز گویی
کرده ست فلک ستاره باران.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

پر ستاره

فرهنگ عمید

۱. فروریختن چیزی از جایی به شکل فرو ریختن ستارگان: از شاخ شکوفه ریز گویی / کرده ست فلک ستاره باران (خاقانی: ۳۴۵ ).
۲. (صفت ) پُرستاره.

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
تِشدَریَه:ستاره باران، شاه باران
در عقاید بختیاری هرگاه تشدریه، شاه باران، که همواره در نبرد با ابلیس است پیروز شود باران باریده و هرگاه مغلوب شود سیل می آید. و در زمان بارش باران جهت سپاسگزاری از خداوند، عبارت تشدریه برویی، ژِمیگِ نه وَنویی را میگویند یعنی شاه باران زنده باد که زمین رو تازه و نو کرد. همچنین یک عبارت دعایی نیز با این مضمون هست و آن میگوید که اَوِ تیشدریه وُرت زَهنایَه یعنی آب مقدس شاه باران با تو برخورد کند.
...
[مشاهده متن کامل]

برویی زایار لر