ستاره بار

لغت نامه دهخدا

ستاره بار. [ س ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) در بیت زیر، باران ریز. که باران از آن ریزد. که قطرات باران از آن چکد :
بستان چنان شود که ندانیش زآسمان
چون ابر گشت بر رخ بستان ستاره بار.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) گریان اشک ریز . یا ستاره بار بحری . ستاره دریایی . یا ستاره بار قلدران . آفتاب .

فرهنگ عمید

۱. آن که چیزی مانند ستاره فرو ریزد، ستاره بارنده.
۲. [مجاز] اشک ریز، گریان.

پیشنهاد کاربران

بپرس