ستادن


مترادف ستادن: ایستادن، ستدن، گرفتن، ستاندن

متضاد ستادن: نشستن

لغت نامه دهخدا

ستادن. [ س َ / س ِ دَ ] ( مص ) پهلوی پازند «ستاتن » ، هندی باستان ، سانسکریت ریشه «ستا» ( دزدیدن )، اوستا «تایو» ( دزد ). هوبشمان شکل مصدری اصلی را «سیتادن » دانسته = «ستدن » فارسی «ستادن » ، در پهلوی «ستاتن » ، ارمنی «ستان - ام » ( دریافت کنم ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). ایستادن. ( برهان ) ( آنندراج ) :
بیامد بدرگاه مهران ستاد
برِ تخت او رفت و نامه بداد.
فردوسی.
فریبرز با رستم کینه خواه
ستادند بانیزه در قلبگاه.
فردوسی.
که ما بنده خاک پای توایم
ستاده بتدبیر و رای توایم.
فردوسی.
ستاده جوانی بکردار سام
بدیدش که میگشت گرد کنام.
فردوسی.
به قضا حاجت پیش تو ستادستم
وز حلیمی بتو اندر نفتادستم.
منوچهری.
چندان مردم به انتظار ستاده که آن را اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی ).
کس آمد که دژبان این کوهسار
ستاده ست بر در به امّید بار.
نظامی.
بساط خسروی را بوسه دادند
کمر بستند و در خدمت ستادند.
نظامی.
ستاده قیصر و خاقان و فغفور
یک آماج ازبساط پیشگه دور.
نظامی.
ستاده ملک زیر زرین درفش
ز سیفور بر تن قبای بنفش.
نظامی.
دورویه ستادند بر در سپاه
سخن پرور آمد در ایوان شاه.
سعدی ( بوستان ).
در چمن سرو ستاده ست و صنوبر خاموش
که اگر قامت زیبا بنمایی بچمند.
سعدی ( بدایع ).
|| بمعنی چیزی گرفتن که ستدن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سرپابودن، ایستادن، برپاشدن، ضدنشستن، برپا
( مصدر ) ( ستد خواهد ستد بستان ستنده ستده ) یا ستدن و دادن . داد و ستد معامله خرید و فروش کردن .

فرهنگ معین

(س دَ ) (مص ل . ) ایستادن .

فرهنگ عمید

= ایستادن: بیامد به درگاه مهران ستاد / برِ تخت او رفت و نامه بداد (فردوسی: ۷/۲۶۷ حاشیه )، ستاده قیصر و خاقان و فغفور / یک آماج از بساط پیشگه دور (نظامی۲: ۱۹۹ ).
= ستدن

پیشنهاد کاربران

ما اخرش نفهمیدیم این پهلوی کجاست کسی نمیبینه. یهو شده فارسی و همه چیش تغیر کرده عجب قصه ای. یکباره از پهلوی شده فارسی انگار همه هماهنگ گفتن از فردا فتحه کسره و ضمه ها رو جابجا کنیم یه مدل دیگه حرف بزنیم
...
[مشاهده متن کامل]
جل الخالق. جالب اینجاست از پهلوی میگن منابع هست که مال بعد فارسیه. اینم جالبه حداقل میگفتین کردی لری چیزس بوده قبلش. فارسی با غزنویان اومد ایران. پس اینا که پهلوی حرف میزدن ایران بودند که پس چرا فارسی از جای دیگه اومد

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز

ستادنستادنستادنستادن
از استمک ترکی گرفته شده. استادی فارسی عامیانه و استدی در ترکی دقیقا یکی هست. استندی یا استدی در فارسی با استندی و استدی در ترکی یکی هست یعنی خواسته شد

بپرس