سبیلی. [ س َ ] ( ق ) به سبیل. برایگان. مفت. مجانی : ز بس کو داد سیم و زر سبیلی نماند اندر جهان نام بخیلی.( ویس و رامین ).سبیلی.[ س َ ] ( ص نسبی ) نسبتی است مر سبیلة را و آن بطنی است از قضاعة. ( الانساب سمعانی ) ( لباب الانساب ص 531 ).