لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
( ( نعیم سینی زیربغل دستمال دستش را کشید روی قفسه پرونده ها زیر عکس مرد سبیلو و سرخس پر پیچ وتاب . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 11 . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 11 . ) )
کسی که دارای سبیل زیاد است ( عامیانه ) Someone with mustache
فردی که سبیل زیاد یا خوبی دارد ( عامیانه )
فردی که سبیل زیاد یا خوبی دارد ( عامیانه )