سبک گردیدن

لغت نامه دهخدا

سبک گردیدن. [ س َ ب ُ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، خفیف شدن. خوار شدن. خف . تخوّف. زِهَف. طاش. طیش. || آسان گردیدن. سهل شدن : و بر زبان او سبک گردد گزاردن آن. ( کشف المحجوب سجستانی ).
- سبک گردیدن از خواب ؛ بیدار شدن از خواب :
بشب چوخفته بود مرد سر برآرد مار
همی کشد بنفس خفته تا برآید خور
چو خور برآید و گرمی بمرد خفته رسد
سبک نگردد زآن خواب تا گه محشر.
فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 69 ).

فرهنگ فارسی

در تداول خفیف شدن خوار شدن خف آسان گردیدن سهل شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس