سبک گردیدن. [ س َ ب ُ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، خفیف شدن. خوار شدن. خف . تخوّف. زِهَف. طاش. طیش. || آسان گردیدن. سهل شدن : و بر زبان او سبک گردد گزاردن آن. ( کشف المحجوب سجستانی ). - سبک گردیدن از خواب ؛ بیدار شدن از خواب : بشب چوخفته بود مرد سر برآرد مار همی کشد بنفس خفته تا برآید خور چو خور برآید و گرمی بمرد خفته رسد سبک نگردد زآن خواب تا گه محشر.