سبک پی

لغت نامه دهخدا

سبک پی. [ س َ ب ُ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) تیزرو. تند :
بر اشتران سبک پی همی نهاد سبک
شکارها که بر او تیر برده بود بکار.
فرخی.
این پیرجهانگرد سبک پی بِنَدیده ست
در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی.
سنایی.
سبک پی چو یاران بمنزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند.
سعدی ( بوستان ).
بت نغمه امشب سبک پی شده
سراسر ره کوچه نی شده.
ملا طغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - تند رو تیز رو . ۲ - گریز پا . ۳ - پیاده ای که در هر منزل میگذاشتند تا خبر و نامه را به پیاده دیگر رساند تا بمقصد رسد . ۴ - اسبی که در هر منزل جهت پیک تعیین میکردند .

فرهنگ عمید

تندرو، روندۀ چابک: سبک پی چو یاران به منزل رسند / نخسبد که واماندگان از پسند (سعدی۱: ۵۹ حاشیه ).

پیشنهاد کاربران

بپرس