سبوسه


معنی انگلیسی:
dandruff, scurf, bran, larva

لغت نامه دهخدا

سبوسه. [ س ُ س َ / س ِ ] ( اِ ) خشکی باشد مانند سبوس که به سبب یبوست مزاج در سر آدمی پیدا شود و آن را بعربی حَزازة گویند. ( برهان ). سپیده هائی که گاه شانه کردن از سر ریزد: تبریه ؛ سبوسه سر. ( منتهی الارب ) : خرشف کنگر تقویت باه و دفع شپش و سبوسه را مفید است. ( نزهة القلوب ). || کرمی باشد که در انبار گندم و جو افتد. || ریزه چوب که از دم اره جدا شود. ( برهان ) ( رشیدی ). || سبوس آرد گندم و جو. ( برهان ). نخاله آرد. ( رشیدی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سبوس آرد گندم و جو . ۲ - خشکیی مانند سبوس که در سر آدمی پیدا شود حزازه . ۳ - نوزاد حشره ای که از آرد گندم پیدا شود و از آرد گندم و جو و برنج تغذیه کند و آن سیاه رنگ و کوچک است و در لای آرد چندم و جو و برنج حرکت کند و از ذرات آرد شده تغذیه نماید شپشه . ۴ - ریزه چوب که از دم اره جدا شود .

فرهنگ عمید

= سپوسه

مترادف ها

sawdust (اسم)
پوشال، خاک اره، سبوسه

scurf (اسم)
پوسته، شوره سر، سعفه، سبوسه، وازده اجتماع

snout beetle (اسم)
سبوسه

پیشنهاد کاربران

نوعی لباس
مردی را دید سبوسه سارلاینی پوشیده
تفسیر سورابادی
زخرف 47
شقّاقی کردن: چوب بُری کردن، اره کردن چوب درختان، درودگری کردن
دوستی داشت شقّاقی کردی. این دوست او را گفت: این سبوسه ی چوب در این انبان کن مگر شما را به کار آید.
رساله ی قشیریه - باب پنجاه و سوم - در اثبات کرامات اولیاء

بپرس