سبطر. [ س ِ طَ ] ( ع ص ) مرد رسا. تیزخاطر. || چالاک. || یازیده. ( منتهی الارب ). شیر یازیده وقت برجستن. یقال : اسد سبطر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ج ، سبطرات. || دراز از هر چیزی. ( منتهی الارب ). || موی فروهشته دراز را گویند: شعر سبطر. ( از اقرب الموارد ). موی فروهشته دراز ممتد از مردان. ( از متن اللغة ). || شتر دراز بر روی زمین. سریع. ج ، سبطرات. ( از متن اللغة ). جِمال سبطرات ؛ ای طوال ، و تاؤُه لیست للتأنیث و انما هی کقولهم حماسات و رجالات فی جمع المذکر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).