سبزته. [ س َ ت َه ْ ] ( ص مرکب ) معشوق سبزفام و آنچه بظاهر سبز و در باطن سرخ باشد چون حنا و بان. ( آنندراج ) : چون نباشد سبزته گلگون رخ سبزان هندکم ز ابر دیده خون در پایشان مالیده ام.کلیم ( از آنندراج ).