سبزارنگ
فرهنگ اسم ها
معنی: نام یکی از الحان باربد، سبزرنگ
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
چو سبزآرنگ بر میداشت آواز
بقولش مرغ کرد آهنگ پرواز
چو بود آواز سبزآرنگ گلزار
شد آخر سبزه در سبزه پدیدار.
( از آنندراج ).
|| ( ص مرکب ) سبزرنگ. ( آنندراج ) : بگفت این و کشید از زیر بستر
چو برگ بید سبزآرنگ خنجر.
جامی ( از آنندراج ).
زآن خردمند سرو و سبزآرنگ خواست تا از شکر گشاید تنگ.
نظامی ( هفت پیکرص 197 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) برنگ سبز
( صفت ) برنگ سبز
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (موسیقی ) از الحان قدیم ایرانی.
پیشنهاد کاربران
سبز آرنگ : سبز رنگ بالکنایه سبز پوش ؛ سبز آرنج بالکنایه سبزه پوست
زان خرامنده سرو سبز آرنگ
خواست تا از شکر گشاید تنگ
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 526 )
زان خرامنده سرو سبز آرنگ
خواست تا از شکر گشاید تنگ
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 526 )