سبز کوشک

لغت نامه دهخدا

سبزکوشک. [ س َ ] ( اِ مرکب ) بمعنی سبز کارگاه که کنایه از آسمان است. ( برهان ) ( آنندراج ) :
خیز در این سبز کوشک نقب زن از دود دل
درشکن از آه صبح سقف شبستان او.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

آسمان

فرهنگ عمید

آسمان: خیز در این سبزکوشک نقب زن از دود دل / درشکن از آه صبح سقف شبستان او (خاقانی: ۳۶۵ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس