سبز طشت

لغت نامه دهخدا

سبز طشت. [ س َ طَ ] ( ص مرکب ) بمعنی سبزخوان است که کنایه از آسمان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) :
زاده خاطر بیار کز دل شب زاد صبح
کرد در این سبز طشت خایه زرین غراب.
خاقانی.
چندین هزار جرعه که این سبز طشت راست
نوشیم چون شویم بمهمان صبحگاه.
خاقانی.
خداوند این سبز طشت معلق
کند طشت شمع تو از هفت اختر.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

آسمان

پیشنهاد کاربران

بپرس