سبزرنگ. [ س َ رَ ] ( ص مرکب ) گندم گون. اسمر. ( مجموعه مترادفات ص 302 ) : رطب سبزرنگ است کی سرخ گرددکه آب مه و ماه آبی نبیند.خاقانی.
روضه رنگ ؛ سبزرنگ. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . زنگاری :صبح ظفر تیغ اوست حوروش و روضه رنگروضه دوزخ اثر حور زبانی عقاب. خاقانی.زنگاری+ عکس و لینک