سبز خوان. [ س َ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) کنایه از آسمان است. ( برهان ) ( آنندراج ) : قرصه زر شد نهان در سفره لعل شفق ریزه سیمین بروی سبز خوان آمد پدید.خواجه عمید ( از آنندراج ). || در این شعر ظاهراً کنایه از زمین سبزه زار است : هر گره از رشته آن سبز خوان جای زمین بود و دل آسمان.نظامی.