سبدچین. [ س َ ب َ ] ( اِ مرکب ) بمعنی پساچین و آن بقیه و تتمه میوه و انگوری بود که در آخرهای فصل میوه در باغها و درختها بجا مانده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). بقیه انگور باشد که جای جای مانده باشد. ( صحاح الفرس ) ( لغت فرس اسدی ). آن باقیات انگور و میوه که جابجا در باغ مانده باشد. ( شرفنامه منیری ) : مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد کند برابر چرخشت خشت بالینا.
عماره مروزی.
حسود شاه را در باغ امید نمانده ست از ثمر غیر از سبدچین.
شمس فخری.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بقیه میوه که در آخر فصل میوه در شاخه های درخت بجا مانده باشد پساچین . ۲ - میوه ای که از درخت چینند و در سبد نهند . بمعنی پساچین و آن بقیه و تتمه میوه و انگوری بود که در آخرهای فصل میوه در باغها و درختها بجا مانده است
فرهنگ عمید
۱. انگور یا میوۀ دیگر که از درخت بچینند و در سبد بگذارند: مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد / کند برابر چرخشت خشت بالینا (عماره: شاعران بی دیوان: ۳۵۲ ). ۲. بقیۀ میوه که در آخر فصل در شاخه های درخت به جا مانده باشد، پساچین.