سباغ

لغت نامه دهخدا

سباغ. [ س ِ ] ( اِ ) نانخورش و معرب آن صباغ باشد. ( برهان ) ( رشیدی ). || خانه ای که از خشت پوشیده باشد. || دیوار خشتی. ( ناظم الاطباء ).

سباغ. [ س ُ ] ( اِ ) نوکرهای عدالت خانه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نو کرهای عدالت خانه

پیشنهاد کاربران

بپرس