سباسب
لغت نامه دهخدا
رقاق النعال طیب حجزاتهم.
و گویند سباسب روز شعانین است زیرا نابغه بیت را درباره غسانیه سروده که نصرانی بوده اند. رجوع به سعانین و شعانین و الجماهر بیرونی ص 21 شود. || ( ع ص ، اِ ) کشور خراب و ویران. ( ناظم الاطباء ): ارض سباسب ؛ یعنی سبسب ( فلات یا سرزمین هموار دور ). از باب جامه کهنه گویی هر جزء از آن راسبسبی کرده اند. بلاد سباسب ؛ شهر دور. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || جشن. فتح و نصرت. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید